دگردیسی ذهنی و دینی رضاخان که به تحجر وی انجامید
نزدیک دو سال است که این موضوع سخت فکر مرا به خود مشغول داشته است، خصوصاً از وقتی که به ترکیه رفتم و زنهای آنها را دیدم که «پیچه» و «حجاب» را دور انداخته و دوش به دوش مردهایشان در کارهای مملکت به آنها کمک میکنند، دیگر از هر چه زن چادری است بدم آمده است.
پایگاه رهنما :
«نزدیک دو سال است که این موضوع سخت فکر مرا به خود مشغول داشته است، خصوصاً از وقتی که به ترکیه رفتم و زنهای آنها را دیدم که «پیچه» و «حجاب» را دور انداخته و دوش به دوش مردهایشان در کارهای مملکت به آنها کمک میکنند، دیگر از هر چه زن چادری است بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم است. درست حکم یک دمل را پیدا کرده که باید با احتیاط به آن نیشتر زد و از بینش برد.» این اظهارات رضا خان یک سال بعد از بازگشت از کشور ترکیه و دیدار با آتاتورک در گفتگو با محمود جم «رئیسالوزرا» (آذر ۱۳۱۴) است. دگردیسی ذهنی و دینی پدر محمدرضا شاه را میتوان بر اساس اسناد مستند بسیاری و با یادآوری بسیاری از رفتار و گفتار وی کشف کرد، کمااینکه در همین صحبتها، رضاخان با نگاه افراطی به مقوله چادر زنان ایرانی آن را عامل پسرفت کشور عنوان میکند. آنهم در حالی که عامل پیشرفت این کشور در سالهای حکومت رژیم پهلوی نگاه تمنای این رژیم به دست غربیها و دخالت و تصمیم گیری آنها در امور مختلف کشور از نظامی و انتظامی گرفته تا سیاست و اقتصاد بود و نسبت تراشی میان پیشرفت یک کشور با مقوله چادر، اشتباهی فاحش بود کمااینکه بعد از قانون کشف حجاب در سال ۱۳۱۴ تا سال ۵۷ (پایان حکومت شاهنشاهی) نه تنها کشور روی توسعه را به خود ندید بلکه سطح وابستگی ما به کشورهای غربی به قدری افزایش یافت که ایران آن روز برای تامین نیازهای اولیه خود محتاج مطلق غرب بود. بعد از سفر رضاخان به ترکیه و دگردیسی آشکار وی، بخشنامه کشف حجاب در دی ماه سال ۱۳۱۴ تبدیل به فرمان اجرایی برای تمام ولایات ایران شد و رضا شاه با شرکت در جشن فارغالتحصیلی دختران بیحجاب در دانشسرای مقدماتی به صورت رسمی کشف حجاب را وارد فاز اجرایی کرد. غرب زدگی رضاخان را میتوان در گفتههای وی در هیأت دولت نیز جستجو کرد: «ما باید صوره و سنتا غربی بشویم و باید در قدم اول کلاهها تبدیل به شاپو بشود و نیز باید شروع به رفع حجاب زنها نمود و، چون برای عامهی مردم دفعتا مشکل است اقدام کنند، شما وزراء معاونین باید پیشقدم شوید... به حکمت، وزیر فرهنگ، دستور داد که در مدارس زنانه معلمان و دخترها باید بدون حجاب باشند و اگر زن و دختری امتناع کرد او را در مدارس راه ندهند.» این سخنان بخوبی نشان میدهد که شخص اول مملکت، بدون توجه به بومی سازی علوم مختلف برای توسعه کشور و پرورش نیروی نخبه برای اداره امور کشورداری در عرصههای مختلف و بدون توجه به ابزار و لوازم حقیقی پیشرفت کشور به مواردی از ظواهر تجدد توجه کرده است که عملا حرکت در پازل دشمنان این مرز وبوم بود چرا که کشورهایی مثل آمریکا و انگلیس از دیرباز تاکنون تلاش کرده اند تا حاکمیت ایران را سرگرم ظواهر پیشرفت کرده و از فعالیتهای مبنایی و زیربنایی در جهت آبادانی کشور غافل کند. همین اتفاق در کشور ترکیه نیز افتاد و این کشور به جای حرکت در مسیر توسعه به معنای واقعی کلمه به معنای بومی سازی صنایع مدرن و علوم علوم انسانی و غیرانسانی، به دنبال کشف حجاب و سایر مصادیق اینچنینی رفتند. رضاخان برای پیشبرد سیاست «برهنگی نرم زنان ایرانی» کانونی به ریاست خانم دولتآبادی جهت متجدد کردن بانوان تشکیل داد، اما به دلیل مقاومت اجتماعی جامعه ایرانی و عدم تمایل نسبت به سیاست شاهنشاهی تشکیل این کانون دستاوردی را به همراه نداشت و تصمیم آن شد تا در مدارس آنهم به صورت تدریجی مجالس جشن و سرور با روی باز و بدون حجاب برگزار شود. بدرالملوک بامداد مینویسد: «.. به اشاره اعلیحضرت رضا شاه...، عدهای از زنان فرهنگی انتخاب... و به آنها گفته شد که مأموریت دارند تا جمعیتی تشکیل بدهند... این جمعیت در جلسات بعد نام کانون آزادی را برای خود اختیار کرد.» در کتاب «خاطرات صدر الاشراف» نیز اشاره میشود: «در اتوبوس زن با حجاب را راه نمیدادند... بعضی از مأمورین زنهایی که پارچه روی سر انداخته بودند اگر چه چادر معمولی نبود از سر آنها کشیده [و]پاره پاره میکردند و اگر زن فرار میکرد او را تا توی خانهاش تعاقب میکردند و به این هم اکتفا نکرده اتاق زنها و صندوق لباس آنها را تفتیش کرده، ... من این حرکات وحشیانهی مأمورین پست فطرت را در ولایات زیاد شنیده بودم...». مهمترین و قابل تأملترین نوع مقابله با کشف حجاب - بر اساس برخی اسناد - اقدام برخی خانوادهها به مهاجرت از کشور بود. در چندین سند به این نکته اشاره شده است که در مناطق مرزی ایران با افغانستان و عراق، برخی افراد و به خصوص عشایر در صدد انجام چنین اقدامی برآمده اند و برخی نیز مهاجرت کرده اند. به عنوان نمونه در گزارش از ایالت خراسان به ریاست وزرا به تاریخ ۲۷/۴/۱۳۱۵ با اشاره به اینکه: «چون اطلاعات واصله حاکی بود که مأمورین امنیه در سرحدات برای برداشتن چارقد مستمسک به خشونت و سختی شده و در بعضی موارد نیز منافع شخصی خودشان را در نظر میگیرند» خاطرنشان میشود: «ادامه این ترتیب، ممکن است مشکلاتی تولید نماید و بعضی از ساکنین نقاط سرحدی پس از رفع محصول (کشاورزی) به طرف افغانستان کوچ نمایند.» یا در گزارش مشابهی از خرمشهر به تاریخ ۸/۱۱/۱۳۱۴ صراحتاً درباره مهاجرت چندین خانواده به عراق نوشته میشود: «.. از خرمشهر اهالی به طور قاچاق در نتیجه تجدد و تربیت نسوان به خاک عراق رفته اند... قونسول بصره هم خبر مزبور را تأیید کرده». فشارها ناشیانه برای برخورد با مقوله حجاب و عفاف بعد از تبعید رضا شاه در سال ۱۳۲۰ کاهش مییابد و درهمین باره گروهی از زنان یزد در ۲۰ مهر همین سال در نامهای به مجلس شورای ملی از ظلم که در دوره رضا خان در پی دستور الزامی شدن کشف حجاب، گلایه کرده و خواهان تجدیدنظر در این باره میشوند. در بخشی از نامه میخوانیم: «به عرض میرسانیم در این موقع که اراده شاهنشاه ما به پایه قانون مشروطیت استوار، زبان و قلم آزاد شما نمایندگان ملت میتوانید برای بیچارگان و ستمدیدگان دادرسی فرمائید متأسفانه آنچه در رادیوها شنیده و یا روزنامهها مطالعه میشود؛ هیچ اسمی از ظلم و ستمهایی که چندین سال است به ما بیچارگان شده نیست که به واسطه یک روسری یا چادرنماز در مجلهها حتی از خانه به خانه همسایه طوری در فشار پاسبان و مأمورین شهربانی واقع بوده و هنوز هم هستیم که خدا شاهد است ... تا بحال چقدر زن حامله یا مریضه به واسطه لطمات و صدمات که از طرف پاسبانها به آنها رسیده جان سپردند». محتوای این نامه تنها بخشی از ظلم رضاخان به زنان جامعه ایرانی را بازگو میکند و برای درک صحیح سیاستهای خصمانه رضاخان درباره زنان ایرانی باید به دهها منابع رسمی و مکتوب مراجعه کرد که چگونه این دیکتاتور به بهانه توسعه وابسته گرایی، آزادی حداقلی مادران این مرزوبوم را به سخره گرفته بود.
ارسال نظرات